آرتامهرآرتامهر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

آرتامهر نی نی ناز ما

جشن عروسی

دیشب عروسی پسر دایی مهدی مامان بود من این پسر دایی مو مثل داداشم دوست دارم چون از بچگی با ما بود و شب قبلش رفتم واسه تو یه دست لباس خوشگل خریدم اونشب اریامهر قهر کرد و خونه مامان جمیله موند که چرا واسه من نخریدی فردا صبحش مجبور شدم در عرض 10 دقیقه یه دست کت شلوارم واسه اریامهر بخرم در نبودش گشاد در اومد و سر ظهر دنبال خیاط بگرد و بلاخره واسه ساعت 6 حاظر شد و شازده با من اشتی کرد     اولش مثله 2 تا دسته گل مودب نشسته بودید اما بعدش خدا میدونه از کجاها پیداتون کردم در حال شیطنت اینم یه عکس که با عروس انداختی قربون قدت برم       اینم از ماجرای عروسی رفتن پر دردسر ما ا...
28 خرداد 1392

داداشی ها

خوب اول بگم که دوچرخه آریامهر که تقریبا 2 سالگی واسش خریده بودیم واسش کوچیک شده بود و تصمیم گرفتیم یه دوچرخه جدید واسش بخریم و بعد از کلی گشتن و زیر رو کردن مغازه ها بلاخره پسرمون با تائید بابا یه دوچرخه خوشگل خرید وقتی که رفتیم پارک که آریامهر با دوچرخه جدیدش یه دوری بزنه دیدیم ای دل غافل جنابعالی مهلت نمیدید و همش میخواهید دوچرخه داداشی رو به زور ازش بگیرید این شد که برگشتیم یه سه چرخه خوشگل هم برای شما خریدیم  دوباره برگشتیم پارک آخه فراموش کرده بودیم که باید از همه چیز 2 تا بخریم     یعنی زورگویی هستی که خدا میدونه و بس ....     این ماه یه مهمونی خوب خونه خاله مریم و هانا جون دعوت شدیم رف...
27 خرداد 1392

نی نی پارتی خاله صفورا

خوشگلکم هفته پیش خاله صفورا ما رو مهمونی دعوت کرد اولش فکر کردم نمیتونیم بریم اخه خیلی بد کهیر زده بودی و فکر نمیکردم به این زودی خوب بشی ولی خوب خدا رو شکر خوب شدی و و رفتیم مهمونی باغ درکه بود و محیط  باز و هوای خوب حسابی شما رو سر حال کرد و خوش گذروندید منم که دوستامو دیدم و خوش گذروندم مرسی از خاله صفورا و آوای نازم که ما رو دعوت کردن اینم آوای نازم که میزبان ما بودن   ...
8 خرداد 1392
1